شنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۵

خاکستری

یکی از بدترین حالت توی زندگی وقتی یه که متوجه میشی کاری انجام شده و نباید انجام میگرفته و تقصیر تو نیست ولی زجرش بیشتر برا توست . مثلن بدنیا آمدن . یا مثل نامی که در بدو تولد روت میذارن . مثل جغرافیایی که بهش تعلق گرفتی . مثل فرهنگی که باهاش ناخاسته اُخت شدی و رشد یافتی . از این تیپ مسایل توی زندگی همه آدما اتفاق می افته و افتاده و احتمالن خاهد افتاد . ولی یه قضیه دیگه زجرش بیشتر از اینه . اونم اینکه خودت یه کاری رو بکنی که بعدها توش گیر کنی . حتا اگر این کارت در زمان خودش برا
خودش قاعده ای نسبتن معقولی داشته . بعضی وختا نمیدونم از کجا و سر چی این فکر به کله م میزنه که چرا از اول قالب من در دنیای مجازی با نام" یک اهری و اتفاقات ساده"  رقم خورد . البته دلایل متعدی داشتم که یکی از اونها کم بها دادن به این عنوان در زمان خودش بود . یعنی فکر اینکه شاید زمانی کسی بخاد  و یا حتا  از فکرش خطور کنه که او نیز یک اهریست و نظری متفاوت با من دارد . اونیز یک اهریست که با اتفاقات ساده اش وجود دارد ولی این عنوان را من از آن  سلب کرده ام که او و یا او ی نوعی نتونه و نمیتونه اتفاقات ساده اش را از زبان خودش و بعنوان یک اهری ِ دیگر بروز بده . حالا اصل قضیه این هم نیست و در اینجا تمام نمیشود که من اشتباه کردم وبجای اسم و یا عنوانی عام از یک اسم خاص استفاده کرده ام . که در نهایت میتونم بنوعی از خود گذشتگی (؟!)  کرده و از این عنوان پا پس کشیده تا عاملی برا اذیت کسی نباشم که بخاد از قومیت و یا زبان خودش بنوعی دفاع بکند و یک اهری را دارای زبانی ترک به دیگران معرفی کند که در جای خودش حق هم دارد نوعن !
فراتر از این مسئله که بیشتر آزارم میده این است که در طی این مدت من ناخاسته شخصیتی چند وجهه ای بخودم  گرفته ام . شخصی که در وبلاگ است و شخصی که در دید عموم و انظار در و همسایه و دوستان است و شخصی که خود خودش است و زیر پوست وجود فیزیکی اش میلولد . این چند گونگی شخصیتی ام بیشتر اذیتم میکند . اینکه من یک آدمم و چند جور دیده میشوم برا خودم مشکلی شده . من ، از چند نما و دریچه متفاوت ظاهر شدن مرد پسندم نیست . اینکه این وبلاگ دست منو بسته درست ، ولی از طرفی منم دست و بال این وبلاگ را نیز بنوعی بسته ام . فک میکنم کار اشتباهیست که آدم چند جور باشه حالا اگر هم این "جورها" حتا با هم متضاد نباشند ولی یک جور هم نباشند یه نوع عیبه . ایرادی که برا خودم قابل قبول و هضم  نیست .
میدانم البته که  اکثر ماها همیشه سعی میکنیم در بیشتر  مقاطع زندگی بجای تشریح و بسط مسئله ای و قبول و یا رد کردن درستی و نادرستی آن ، آنرا  توجیه کنیم . یعنی ماس مالی . و این خیلی بد است که تصویر آدمی تک نقش  و تک چهره نیست . شمایلی آغشته به رنگ سیاه و سفید ِ یکجاست . یعنی خاکستری . یعنی رنگی ناخالص و کم بها .
موجودی عوضی !

چهارشنبه، دی ۲۹، ۱۳۹۵

ســرّ

همه ماها به قد و اندازه خودمون در زندگی دارای خصوصیاتی هستیم ( چه خوب و چه بد ) که  رو کردن این قابلیتها و یا ناقابلیت هایمان در حضور دیگران ( اشخاص خودی و یا بیگانه ) عین این میماند که ، هرگونه حرکت مهره شطرنج در صفحه زندگی شطرنجیمان را که قبل از هر تکان دادنی که همیشه پشت آن تفکری بقدر و وسع و توان خود داریم را به دیگران بنمایانیم . این یعنی ریختن تمامی پازلهای در هم ریخته جلوی اشخاص تا آنها هر طور بخاهند در مورد چینش آن نظر داده و یا حتا در بایگانی ذهنشان نگهدارند که در روز مبادا فن آخر را برایت اجرا کنند .  گاهی وختا بعضی از پازلهایمان بخوبی با هم چفت میشوند و بعضی وقتها نه !  جلب توجه دیگران به این قضیه یعنی از دست دادن قدرت مانور خود در پستی بلندی های زندگی خودمان . بنظرم بهترین گزینه این است که هر کس باید بتنهایی صندوق که نه ، گاو صندوق و یخدان و یا حتا تابوت نهفتینه های خودش باشد . 
در جایی که از این حد هم فراتر سخن از اسرار مگو رانده شده بود خانده بودم که ( نقل به برداشت خودم ) هرگاه از تو پرسیدند که کیستی و کجایی هستی ؟! اگر پاسخ گویی که نام و نشانی ندارم رستی !

دوشنبه، دی ۲۷، ۱۳۹۵

شک

"دیوید هیوم" زیاد هم بد اعتقاد نداشته که ( نقل به برداشت خودم ) شک کردن به کلیه یافته های شناختی جز بطریق درک حسی و تجربی را  نقطه ای غیرقابل اتکا و کم سو و در عین حال غیرقابل اعتماد در زندگی آدمی میدانست . 
آدمی که شک نکند به یقین نمی رسد . آدم شکاک گرچه خودآزار دِه است و از نظر اجتماعی نیز بیشتر به وی بعنوان یک بیمار روانی شاید نگاه شود ولی فکر میکنم این گزینه خوبیست که من به راحتی هرآنچه را دیگران میگویند و قبول دارند را قبول نکنم .  بنظرم بهتر است حداقل در مورد هر واقعه ای تدقیق شود که این دقتِ عمل بازم در نظر اجتماع ما بد تعبیر شده و گاهی به دل چرکینی بخصوص در مسایل روزمره تعبیر شده و میشود . گرچه معتقدم  شک گرایی افراطی و بنیادی نیز ما را از مسیر درست در زندگی منحرف می کند / خاهد کرد . پس حتمن از قوه تعقل نیز کمی کمک باید گرفت تا به بعضی دیگر از حواس نیز در حد خود اعتماد کرد چرا که نوع ملایم و معتدل ِ تشکیک ، ما را از راهی میانبر به مقصد خاهد رساند . 

یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۹۵

جنبه

سعی کنید به هیچ کس زیاده باج ندین . زیاده از حدش که واویلاس . این قصه مربوط میشود به سال 83/11/19  که در همین مورد در وبلاگم نوشته بودم و حالا امروز با گذشت اینهمه مدت دوباره به این نتیجه متقن رسیده ام که به کسی که استاد نیست نباید بگیم استاد . به کسی که مهندس نیست نباید بگیم مهندس  . به کسی که آدم نیس نگیم خیلی آقایی  ... خب معلومه که گنجایشش لب پُر میشه . اونوخته که تو رو دست کم خاهد گرفت . حالا از ما گفتن
کامو در کتاب سقوط میگوید : من از آن تافته های جدابافته نبودم که هر توهینی را ببخشم، اما همیشه در آخر کار آن را از یاد می‌بردم. آن کس که تصور می‌کرد که من از او نفرت دارم چون می‌دید که با لبخندی صمیمی به او سلام می‌گویم غرق در شگفتی می‌شد و نمی‌توانست باور کند. در این حال، بر حسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین و یا بی غیرتی‌ام را تحقیر می‌کرد، بی آنکه فکر کند که انگیزه ی من ساده تر از این‌ها بوده است، من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم. ( + )